عشق سوزانست بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از مصاحبه ای که داده بود حسابی عزم جذب کرده بود که نماز جمعه را جدی بگیرد

گرم بود،خیلی گرم

جمعیت بسیار زیاد و هوا بسیار کم بود.با بیس سی عدد پنکه ی سقفی و ده پانزده تا کولر آبی پایه دار قدیمی نمیشد خنکش کرد

تازه روزه هم بودند!!!!

شاید دیده باشی که گاهی که هنگام نشستن تکیه روی یک پا داری وقتی ناگهانی بلند میشی سرت گیج میره.اگه کم خون باشی دیگه بدتر

-قد قامت الصلاااااااااه ، قد قامت الصلاااااااااه

با سر گیجه ای خفیف بلند شد.به سختی خون به مغزش میرسید.از لابلای صدای چرخش کولر های آبی صدای الله اکبر امام را شنید

دو دست را بالا برد و انداخت

-الله اکبر

در ظلمات چشمهای بسته و ناتوانی پردازش مغز،زمزمه هایی از ذهنش عبور میکرد:

-(صدا،صدای پناهیان بود)می فرماید:کُتِبَ علیکم الصیام...نمیگوید:اقموا الصیام میگوید:کُتِبَ  یعنی واجب شد!و همانا وجوب روزه و شیرینی سختی روزه را عشقــــــست!!!

وقتی خدا میخواد نهایت محبتو به بندش بکنه اونو در آغوش محبت خودش میچلونه!!!و الا اگر دوستت نداش که انقد بهت سخت نمیگرفت.ولت میکرد مثل بقیه به حال خودت باشی.

در خیالش شراره ای از گرما را میدید وبا قوت از میانش عبور میکرد کویر عطش را ته گلو میچشیدو میسوخت ولی اون رو هم دلیرانه میشکافت و رو به جلو مستانه زمزمه میکرد:

شیرینی سختی عطش را عشق است!!!خدایا خودت را عشقست!!آغوش گرم و سوزانت را عشق است!!

-السلام علیکم و رحمه الله و برکاته...(نظری آرام به راست) الله اکبر(نظری آرام به چپ) الله اکبر          الله اکبر

حق